فروردين 30, 1403

رمان خانه نویسنده و خواننده هایش نوشته محمد قرایی قسمت چهل و هفتم، چهل و…

https://www.youtube.com/watch?v=iWrDjPUHbPUرمان خانه نویسنده و خواننده هایش نوشته محمد قرایی قسمت چهل و هفتمhttps://www.youtube.com/watch?v=p1rULaI9F0kرمان خانه نویسنده…
روزی که امیرکبیر گریست روزی که امیر کبیر به شدت گریست!
سال 1264 قمرى، نخستين برنامه‌ى دولت ايران براى واکسن زدن به فرمان اميرکبير آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ايرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امير کبير خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ويژه که چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مى‌شود.
هنگامى که خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيمارى آبله جان باخته‌اند، امير بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مى کرد که با اين فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و نادانى مردم بيش از آن بود که فرمان امير را بپذيرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند يا از شهر بيرون مى‌رفتند.
روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پيرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بيمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد کودک نگريست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هايتان آبله‌کوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبيم جن زده مى‌شود. امير فرياد کشيد: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اينکه فرزندت را از دست داده‌اى بايد پنج تومان هم جريمه بدهي. پيرمرد با التماس گفت: باور کنيد که هيچ ندارم. اميرکبير دست در جيب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.
چند دقيقه ديگر، بقالى را آوردند که فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميرکبير ديگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گريستن کرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى اميرکبير را در حال گريستن ديده بود. علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند که دو کودک شيرخوار پاره دوز و بقالى از بيمارى آبله مرده‌اند. ميرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است که او اين چنين هاى‌هاى مى‌گريد. سپس، به امير نزديک شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براى دو بچه‌ى شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست. امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان که ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشک‌هايش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اينان خود در اثر جهل آبله نکوبيده‌اند.
امير با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خيابانى مدرسه بسازيم و کتابخانه ايجاد کنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ايرانى‌ها اولاد حقيقى من هستند و من از اين مى‌گريم که چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند که در اثر نکوبيدن آبله بميرند.
چقدر جاى اميركبير اين روزها خاليست...
بهمن 24, 1401

فرخی یزدی شاعری که جان بر سر افشای حکومت رضاخان فدا کرد

in گوناگون

by Aftab_Showgh

https://youtu.be/jLApVBe5-G4فرخی یزدی سرودخوان انقلاب و آزادی می سرود:.رسم و ره آزادی یا پیشه نباید کرد …
دی 01, 1401

یه شب مهتاب. داستان شهیدان انقلاب ۱۴۰۱ مردم ایران

in گوناگون

by Aftab_Showgh

https://youtu.be/Zv8Nojd8750یه شب مهتاب داستان شهیدان انقلاب ۱۴۰۱ مردم ایران
شهریور 05, 1401

ترانه‌ی هدیه . حبیب غراب

in گوناگون

by Aftab_Showgh

https://www.youtube.com/watch?v=DBZ2N6X4fK0
ارديبهشت 13, 1401

غزل نفرین . شعری از م. شوق

in گوناگون

by Aftab_Showgh

https://www.youtube.com/watch?v=MnFVXU9P4X4
ارديبهشت 08, 1401

روزی که امیرکبیر به شدت گریست

in گوناگون

by Aftab_Showgh

روزی که امیر کبیر به شدت گریست! سال 1264 قمرى، نخستين برنامه‌ى دولت ايران براى…
اسفند 25, 1400

آنان آتش افروختند ما گفتیم آتش جواب آتش

in گوناگون

by Aftab_Showgh

https://www.youtube.com/watch?v=Gp0cEBrePPs
اسفند 04, 1400

معرفی کتاب شعر خواب زدگی از احسان رحمانی

in گوناگون

by Aftab_Showgh

این مجموعه، تجربههای دوباره است در نوشتن اشعار موزون.هر چند مثل همیشه تصمیم نگرفتم چگونه…
بهمن 29, 1400

معرفی کتاب شعر روز گمشده

in گوناگون

by Aftab_Showgh

فرصتی هستفرصتی هست به شوق دل هر شهر نگاهی بکنیم.فرصتی هست ببینیم چه می‌خواهد شهریا…
بهمن 29, 1400

گرامی باد حماسه خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان

in گوناگون

by Aftab_Showgh

در سال ۱۳۵۲ دژخیمان حکومت شاه، شاعر و نویسنده آزاده و مبارز خسرو گلسرخی و…