فروردين 30, 1403

رمان خانه نویسنده و خواننده هایش نوشته محمد قرایی قسمت چهل و هفتم، چهل و…

https://www.youtube.com/watch?v=iWrDjPUHbPUرمان خانه نویسنده و خواننده هایش نوشته محمد قرایی قسمت چهل و هفتمhttps://www.youtube.com/watch?v=p1rULaI9F0kرمان خانه نویسنده…
دکتر آیت الله!!!
بچه که بودیم آرزوی همه ما در مدرسه این بود که دکتر بشویم یا مهندس! انگار دیگر شغلهای جامعه اصلا به درد نمی‌خورد.
اما راستی آن وقتها هیچکدام از بچه‌ها آرزو نداشتند آخوند بشوند.
وقتی دیپلم گرفتم شاه مشمولان خدمت سربازی را در کمک به دیکتاتور وقت عمان به کشتن انقلابیون ظفار می فرستاد. من هم که میترسدم در کنکور قبول نشوم برای این که به دست انقلابیون ظفار کشته نشوم در آخرین گزینه‌ی کنکور بناچار رشته ی الهیات و علوم معقول و منقول را انتخاب کردم.
بعد نیش و کنایه ی مردم شروع شد: «چی شد که این رشته را انتخاب کردی؟! تو که درس و مشقت خوب بود!» «می‌خواهی آخوند شوی؟!»
خیلی‌ هم به طعنه میگفتند به دانشکدة شنگول و منگول می‌روی؟
آن زمان بود که متوجه شدم حرفهای پدرم در مورد آخوندها عمومی است. تصمیم گرفتم به کلاس کنکور بروم و سال بعد دوباره امتحان بدهم تا بلکه دکتر شوم.
در همان سال دیدم نیمی از همکلاسیهایم مثل من دارند برای امتحان سال بعد درس کنکور می خوانند.
از یکی از دانشجویان کلاس که آخوندی بود پرسیدم شما که آخوند هستید چرا به این دانشکده آمده اید؟ (فکر میکردم می خواهد فلسفه و تاریخ اسلام و ... که درسهای خوبی بودند بیاموزد. راست بگویم من هم از دروس معقول یعنی فلسفه و تفسیر قرآن و... خوشم آمده بود.) اما او گفت می خواهم دفتر ثبت احوال و ازدواج و طلاق باز کنم و شرطش داشتن مدرک لیسانس است.)
خلاصه خوشحال بودم که دکتر خواهم شد. روزی در تابلو مطب چند دکتر در تهران دیدم جلو اسمش سه تا دکتر نوشته! اینطور: دکتر دکتر دکتر فلانی.. متخصص اعصاب. جراح مغز...
با خودم گفتم حتما می خواهد به مردم پز بدهد که من سه تا مدرک دکتری دارم.
البته به او حق هم می‌دادم. بالاخره با کسی که یک رشته ی دکتری خوانده بود فرق داشت.
یادم رفت بگویموقتی رشته ام را عوض کردم پدرم خوشحال شد. به او گفتم ولی درسهای خوبی هم در این دانشکده بود، مثل فلسفه. تاریخ ادیان. زبان عربی. تفسیر قرآن...گفت بعدا می فهمی! بعد پرسیدم راستی را این درسها را در خود حوزه‌ها نمی دهند و بعضی آخوندها می آیند برای تحصیل این علوم در دانشکده‌ی معقول و منقول دانشجو می شوند؟ پدرم گفت: آخر حوزه‌ها معروفیت دارند به فساد! مردم شعر می‌خوانند و می‌گویند:
زمین مدرسه (منظورشان حوزه ی علمیه،) گر تا به قاف بشکافی
به جای علم و ادب گند بیشمار در آید.
در همان زمان بود که فهمیدم توی آخوندها هم طبقات وجود دارد. اول آخوند روضه‌خوان می شوی، بعد حجت‌السلام بعد آیت الله.
کم کم که آخوندها را شناختم، از جمله آیت الله بهشتی. با خود گفتم این آخوند هم حتما میگوید من روضه خوان و حجت الاسلام نیستم. آیت الله هستم!. در همین روزها در خانه ی دایی‌ام که او هم آخوند بود گفتم شما چی هستی؟ گفت من واعظ هستم. تحسینش کردم که حرص کرسی و خودبزرگ بینی ندارد. گفتم شما روضه می خوانید؟ گفت نه! روضه را برای پول می خوانند. من وعظ میکنم. از عرفان صحبت میکنم (البته بعدها فهمیدم که از همین وعظ هم زندگی اش را میگذراند. چون کار و شغل دیگری که نداشت ولی باز گفتم خب وعظ میکند و به مردم عرفان یاد میدهد. مثل یک معلم. که کار تولیدی نمیکند. عیبی ندارد).
این گذشت تا یکروز دیدم رادیو از آخوند بهشتی با لقب آیت الله دکتر! بهشتی یاد کرد! خیلی تعجب کردم. چون فکر میکردم آیت الله بالاترین لقب آخوندی است. با خود گفتم خیلی باید آدم خوبی باشی که آیت خدا باشی. یعنی نشانه‌ی خدا روی زمین. لقبی که اصلا هیچ آخوندی را شایسته‌ی آن نمی‌دانستم. تا این که یکروز در خانه‌ی دایی‌ام پرسیدم شما کی آیت الله می شوید؟
گفت: آیت الله هستم. خود تو هم آیت الله هستی!
گفتم من؟!
گفت: بله! آیت الله خیلی لقب بالایی نیست. چون هر چیزی آیت خدا است. درخت آیت خدا است. نور...باران. ابر... حتی سگ هم بالاخره یکی از مخلوقات خدا و یک نشانه ای از قدرت خداست.
از آن موقع آیت الله در چشمم پایین آمد و هر کدام از آخوندهایی که در حکومت آخوندی به جایی می‌رسیدند وخود را آیت الله می خواندند می‌گفتم که اینها هم مثل سگ آیتی از خدا هستند. (ولی براستی آخوندهای حکومتی چه نشانه‌ی بدی از خدا هستند).
بعد در یک حکایت عرفانی از عطار خواندم که یک روحانی در کوچه ای می‌رفته و سگی نزدیک او در حرکت بوده و گاه به لباس دراز آخوند می‌خورده؛ یا به پلی رسیده که سگی از مقابل می‌آمده. و آن روحانی که از سگ پرهیز نمی‌کرده ایستاده حق تقدم را به سگ داده. آنوقت یک نفر از او پرسیده حضرت آقا! چرا پرهیز نکردی از سگ نجس! چرا حق تقدم را به او دادی؟
آن روحانی گفته: آن سگ بیرونش پلید است، درونش که پلید نیست! اما من درونم پلید است ولی بیرونم را پاک وانمود میکنم. یعنی من ریاکارم. پس آن سگ از من برتر است.
از آن موقع بود که واقعا به سگها احترام گذاشتم و با خودم مقایسه میکردم که آیا آن سگ بدیهای من را دارد یا نه.
این ماجرا هم گذشت تا این که دیدم خمینی از رفسنجانی با عنوان حجت الاسلام یاد کرد، اما رادیو می گوید آیت الله هاشمی رفسنجانی!
فهمیدم این لقب آیت الله برای رفسنجانی هم الکی است. باز این گذشت که دیدم همان رفسنجانی که خودش در حد حجت الاسلام بود در مجلس، خامنه ای را بعنوان جانشین خمینی معرفی کرد!! و به او رای داد. بعد شنیدم آخوندهای کله گنده خامنه ای را قبول ندارند. و او به آخوندهای کله گنده نامه می‌نویسد و پول و باج می‌دهد تا او را به صفت آیت الله یا مجتهد منتسب کنند، ولی نمی‌کنند.
این حرص‌های آخوندی برای آیت الله خواندن خود خیلی تکرار شد. آیت الله هاشمی. آیت الله خامنه ای. آیت الله خلخالی..... اما روزی رسید که دیدم آنها به این لقب هم راضی نیستند!! و یک لقب دیگر هست که خیلی تلاش میکنند آن را به دست آورند. آن لقب چی بود؟ دکتر!
با خود گفتم یعنی آیت خدا بودن کمتر از دکتر است؟ که این آخوند خودش را آیت الله دکتر رئیسی می‌خواند. در حالی که همه خبر دارند که او شش کلاس بیشتر نخوانده و بعد در طلبگی پاسدار شده، اما خودش را هم آیت الله هم دکتر می خواند.
اینجا بود که فهمیدم ما بچه ها واقعا حق داشتیم که آرزو کنیم در آینده دکترشویم. چون واقعا دکتری حتی از رئیس جمهور هم بالاتر است. مگر نمی بینید! طرف چقدر حرص آخوندی‌اش زیاد است که با وجود این که هیچ سواد نداشته و مردم شیش کلاسه خطابش میکنند، و توی نظامشان آیت الله می نامندش، باز راضی نیست، و دستور می دهد که او را آیت الله دکتر رئیسی بنامند.
از محمد قرایی۱۱ مرداد ۱۴۰۲    
مرداد 29, 1402

روزی که مرغ پخته نخندید

in طنز

by Aftab_Showgh

روزی که مرغ پخته نخندیدم. شوق ۲۸مرداد۱۴۰۲مرغ پخته! چرا نمی خندی؟ این همه چیزهای مضحک…
مرداد 12, 1402

دکتر آیت الله!!

in طنز

by Aftab_Showgh

دکتر آیت الله!!! بچه که بودیم آرزوی همه ما در مدرسه این بود که دکتر…
فروردين 16, 1402

جای دوست و دشمن کجاست

in طنز

by Aftab_Showgh

دانلود مقاله‌ی جای دوست و دشمن کجاست؟
اسفند 05, 1401

اجرای جدید ماشین نیمچه پهلوی

in طنز

by Aftab_Showgh

https://youtu.be/791Jz7gB91c
اسفند 03, 1401

ترانه‌ی طنز ماشین نیمچه پهلوی

in طنز

by Aftab_Showgh

https://youtu.be/lz6qeenmWeE
آذر 15, 1401

آسپرین مردم. شعر طنز

in طنز

by Aftab_Showgh

یکی از فرماندهان ناجا در جمع نیروهای سرکوب گفت که وضعیت خراب است در تمام…
تیر 28, 1401

بی مسما بودن ریاست جمهوری در نظام آخوندی

in طنز

by Aftab_Showgh

از اول بي مسمّا بود «رئيس جمهور» براي ماكت و شلوار نمی‌آمد، به تنبان و…
خرداد 08, 1401

سام علیکم جناب فرمانده

in طنز

by Aftab_Showgh

 سام علیکم جناب فرمانده سام علیکم جناب فرمانده هیچ دیگر جنایتی مانده ؟ خوب آنجا…