مهسا!
مهسا!
همه میگویند شعری بنویس
من به دنبال سلاحی میگردم
فریادهای خیابان!
فریادهای خیابان!
وقتی به بنبست برسید
از کجا سر در میآورید؟
برای هر جنایت شعری گفتهام
اکنون فهمیدم
باروت
از شعر مفیدتر بود
آنقدر که خشونت میکنند
باید از مهربانی خود عذرخواهی کنم
و خنجری بردارم
آیا وقتش نرسیده است؟
اگر صدایم به مردم خیابان میرسید
برایشان شعری
از گلوی تفنگم
می خواندم.
مهسا
دیگر چگونه پیامت را برسانم؟
م. شوق
27 شهریور 1401
شعری از گلوی تفنگ برای مهسا امینی دختر ایران از م. شوق
- توضیحات