فریادی برای باد و دریا
برای تازه شدن از ارادهی موسی و اشرف در آستانهی سالگرد حماسهی ۱۹ بهمن ۱۳۶۰
چرا یک خاطره بنویسم
از مردی که همیشه جاری است
چرا یک کتاب بنویسم از زنی
که هر روز می بارد
من از رود خاطرهای ننوشته ام
از باران خاطرهای نمی نویسم
صاعقه ها همیشه پیش رویم هستند
من از داستانی که همیشه افقی خونین است
روایتی تازه نمی نویسم
طرحی ترسیم نمیکنم
تنها نگاهش میکنم
و برای دل خودم
و آنها که نمی دانند
رود چیست و صاعقه یعنی چه
و افق چگونه خونین شد
شعری می نویسم
و بالای تپه ای می روم
و بلند. بلند... برای دریا و باد... می خوانمش
م. شوق