طلب توفان
طلب برزگران چیست: خدایا! نم باران بفرست!
سایهی ابرتری روی افقهای بیابان بفرست
ایستادهاست هوا! هر طرفی بیدک مجنون نگرد
با نسیمی به تن شاخهی خشکیدهی او جان بفرست
نان ما را تو بههنگام درو آجر خشکیده مکن
فصل میوهست، خدایا! ثمری بهر درختان بفرست
طلب رزمگران چیست بههنگام تمنا و دعا؟:
باد و باران کممان است، خدایا! تب توفان بفرست
زیر نعلین ستم خرد شدستیم پس از چکمهی شاه
خون داغی به رگ، از غیرت چون سیل خروشان بفرست
سالها گرگ و دد و دیو بر این خاک به جولان شدهاند
شیر غرنده از آن قافلهی گرگ- شکاران بفرست
دست دد حلقه به حلقوم خلایق زده بر دار بلند
تیشهی ریشهکن و بازوی پر زور سواران بفرست
هرسحر صبح وطن در کف شبدار بخون میافتد
لشگر و فوج برانداز از آن صبح-نگاران بفرست
از زمستان به زمستان گذراندیم بسی از پی هم
بعد سرمای چهلساله بر این خاک بهاران بفرست
۱۴تیر۱۴۰۰
م. شوق