یادی از «تاراس شف چنکو» شاعر ملی اوکراین
این شعر بعدها سرود ملی اوکراینی ها شد
وصیت نامه من
وقتی که مردم
در اوکراین محبوبم، مرا بهخاک بسپارید
آرامگاهم
گوری، فراز تپهای بلند
در دل گسترده جلگهای
آنجا که چشمانم، بیکران استپ و دشتها را
به تماشا بنشیند
و گوشهایم، غریو غرش عظیم رود را احساس کند
*****
و آن لحظه، کز اوکراین، دنیپیر
در آبی دریای عمیق جاری
خون خصمان را....
سپس این تپهها و دشتهای بارانخیز را ترک خواهم گفت
ترک خواهم گفت تمامی آنها را
و به سوی بارگاه خدایی پرواز خواهم کرد
و در آن لحظه است که نماز خواهم گذاشت
و تا ظهور «آنروز»
من از خدا هیچ نمیدانم
***
مرا به خاک سپرده، سپس بپاخیزید
و درهم شکنید زنجیرهای سنگینتان را
و با خون حاکم ستمگر
آزادی باز آورده را
آبیاری کنید
و در خانه عظیم و نو
ـ خانهی آزاد ـ
با سخنی به نرمی و کلامی به مهر
مرا هم،بهیاد آورید
پریا سلاف – ۲۵ دسامبر ۱۸۴۵
«تاراس شف چنکو» در ۱۸۱۴ در یک خانواده «سروی» در دهکده «مورینستی» در «کیف پروونیس» پا به عرصه وجود گذاشت
در ۹ سالگی، مادر و در ۱۰ سالگی پدرش را از دست داد. ۱۷ سال داشت که به «پطرزبورگ» برده شد. تحصیلات پایه را نزد خادم یک کلیسا، با کارهای سنگینی که برای او انجام میداد به پایان رساند.
از پطرزبورگ با هنرمندان برجستهای چون «کارل بریولف» استاد آکادمی هنرها و «ژوکوفسکی» شاعر معروف، آشنا شد.
آنها علاقه شدید نسبت به این جوان مستعد ابراز داشتند و خواستند او را در آکادمی هنرها بپذیرند اما موضوع «بندگی» او مانع این کار شد.
عاقبت آنها مجبور شدند، او را به مبلغ گزافی از اربابش خریداری کنند.
«شفچنکو» در ۲۲ آوریل ۱۸۳۸ در سن ۲۴ سالگی، حکم آزادی خودرا بدست آورد.
در پطرزبورگ بود که اولین شعرهای اوکراینی خود را که شامل قصاید رمانتیک و مراثی غنایی و ترانهها بود تحثب عناوین: افسون شده، باد وحشی، آب در دل دریای آبی میریزد و اشعار دیگرش را سرود.
در سال ۱۸۴۱ بزرگترین کتاب او با نام «هایداماکی» که شعری حماسی بود، در باره مبارزه قزاقهای اوکراینی و دهقانان، علیه اعیان فئودال لهستانی، در قرن هشتم منتشر کرد.
در سال ۱۸۴۴ در دستههای سری آزاداندیشان روسی وارد شد و به عنوان یک مبارز فعال،علیه حکومت مطلق و نظام «سرواژی» به فعالیت پرداخت و در همین سال دستگیر و تبعید شد.
در یکی از شعرهایش بنام «قفقازیها» به نظام حکومت مطلق – اتوکراسی- فئودالیته، حمله کرد. بار دیگر در ساال ۱۸۵۰ دستگیر و برای محاکمه به «ارسک» فرستاده شد.
ده سال زندان و تبعید و شکنجه و اسارت، سلامتی شاعر را از او گرفت و در چهل و هفت سالگی در سال ۱۸۶۱ درگذشت و در پطرزبورگ به خاک سپرده شد اما همانگونه که در شعر «وصیتنامه من» گفته بود، میل داشت که در اوکراین دفن شود. در ۲۲ مه سال ۱۸۶۱ جسدش را از خاک خارج کردند و بار دیگر، روی تپهای مشرف به «دنیپیر» نزدیکی شهر «کانف» به خاکش سپردند.
شعرهای «تاراس شف چنکو» به بیشتر زبانهای زنده دنیا از جمله لهستانی، بلغاری، آلمانی، اسپانیولی، فرانسوی و انگلیسی برگردانده شده است.