دارند میکشند
دارند میکشند وطن را
آماده کردهاند کفن را
بر حلق ما به سکوی اعدام
دارند میکشند رسن را
عمری بریدهاند سر سرو
در خاک کردهاند بدن را
حالا رسیده نوبت هر دشت
تا شن کنند هر چه چمن را
برکندهاند دست نوازش
بگشادهاند دست بزن را
بشنو پیام شیر وطن را
تمرین کنید شیر شدن را
تاراج دادهاند دریا را
بلعیدهاند ارث کهن را
خواهند تا به شهر و ده ما
حاکم کنند دزد پکن را
گر کشتهاند حق سخن را
بشکن جدارهی قدغن را
این میهن است مخزن باروت
بگشا به اعتراض دهن را
خشمی گرفته خرد و کلان را
آتش زدهست هم تو و من را
هر شهر گشته معدن باروت
اقدام کن کلید زدن را
م. شوق
۶ مرداد ۱۳۹۹