بحث ایران در این زمان این است
که وطن را ز نو وطن بکنیم
با همین دستها کویرش را
مثل گیلان زمین، چمن بکنیم
تو کجایی چه میکنی ای دوست؟
من در این استراتژی هستم
بهر یک سرزمین که بی سر شد
از سراپای خویشتن رستم
مشتی آخوند دزد خونخواره
هفت دریای نفت را خوردند
شاعران مدرن را کشتند
با شکنجهی مدرن آزردند
شاعران زمانه آواره
شعرشان یکسره پر از خون شد
گل و بلبل فرار کرد ازشعر
مثل پروانه، شمع مجنون شد
دل دنیا به درد آمد ازین
ریش و پشم کثیف خونالود
وه که چه فتنه ها وتوطئه ها
زیر عمامه ی خمینی بود
م. شوق